از دوست و برادرِ بزرگم احمد تدین خواستم که اگر در مسیر جستجوی مشتاقانه ی همیشه اش در پهنه ی شعر و ادبیات انگلیسی، به نمونه هایی برخورد که به کار درج دراین خانه ی قلم بیاید، دراختیارم بگذارد. فروتنانه، مانند همیشه، پذیرفت و حاصل، به نقد، شعرهایی ست از دو شاعر آمریکایی – یکی سفید : رابرت فراست و دیگری سیاه : پل دانبار.
paul laurence dunbar (June 27, 1872 – February 9, 1906)
برگردان: احمد تدین
ما صورتک به چهره داریم
صورتکهایی به چهره می بندیم که می خندند و دروغ می گویند ،
گونه هامان را می پوشانند و به چشمهامان سایه می افکنند –
این دِینی ست که ما به فریب و نیرنگِ بشر پرداخت می کنیم ؛
با قلبهای دریده و خونچکان لبخند می زنیم ،
و با هزار شگرد و شعبده می بلعیم .
جهان چرا باید هوشمند باشد چندان
که دانه های اشک و آهِ ما را شماره کند ؟
نه ، بگذار بدان هنگام ، تنها ، که صورتکمان به چهره است،
ما را نظاره کند.
لبخند می زنیم ، امّا ، خدای من! شیونِ ما
از جانهای شکنجه شده مان به تو می رسد.
آواز می خوانیم ، امّا آه ، زمینِ زیرِ پامان
سست است ، و مغاک ژرف ؛
امّا بگذار جهان در رؤیایی دیگر باشد ،
ما که به چهره صورتک داریم !
Robert Lee Frost (March 26, 1874 – January 29, 1963)
برگردان: احمد تدین
آتش و یخ
پایان جهان را جمعی ، سبب، آتش دانند و کسانی ، یخ و من با کدامین اینانم؟
با آنان که آتش را.
جهان ، اما اگر دو بار فنا می شد
آن قدر با نفرت آشنا شده ام
که بگویم
با یخ هم عالی ست!
مادرتو گاییدم فلاحتی کیرم تو اون سبیل های سگیت راستی داشتی ستاکی رو میکردی تو کوسشم دیدی؟؟
پاسخحذفچه رنگی بود؟ خاک بر سره عنت کنن که وجوده خرت همیشه گاوه انگل خائن وطن فروش